سورنا و حباب مرگ
خلاصه :
اسفندیار با نگرانی سر تکان داد:
«دخترک قابل اعتماد نیست.»
سورنا اما خندید و گفت:
«ولی من میدانم چطور به حرفش بیاورم.»
اسفندیار با نگرانی سر تکان داد:
«دخترک قابل اعتماد نیست.»
سورنا اما خندید و گفت:
«ولی من میدانم چطور به حرفش بیاورم.»