خلاصه :
در جلد دوم مجموعه «مجیستریوم» این سوال مطرح است که چه میشد اگر روح شما متعلق به خودتان نبود؟
چه میشد اگر میدانستی تقدیر چنین است که به سوی شیطان بروید؟
کالم هانت پیروزمندانه از مجیستریوم بازگشته. او دیگر برای خودش جادوگری است؛ یک دانش آموز «سال مسی». دوستانی پیدا کرده و به تونلهای سرد مدرسه جادوگری احساس تعلق میکند. اما کال رز مخوفی در سینه دارد. روح او متعلق به خودش نیست...
ممکن است «الکاهست» یک دستکش عجیب مسی، بتواند کال را نجات دهد؛ اما این وسیلهای است خطرناک با تاریخچهای خشونت بار. میتواند هرچه را که کال میشناسد یا به آن عشق میورزد نابود کند...