خلاصه :
در جلد سوم «مجیستریوم» باید زمان جشن و شادی فرا رسیده باشد، زیرا دشمن مرگ مرده و یک سر بریده گواه سقوط اوست.
کالم، تامارا و آرون، دانش آموزان مجبستریوم، همگی قهرمانند.
اما با قتل وحشیانه یکی از هم مدرسههای کال، بدترین کابوسهای او به واقعیت تبدیل میشوند. در مدرسه جادوگری او یک جاسوس وجود دارد. جان هیچکس در امان نیست.
حالا این سه نفر باید جانشان را به خطر بیندازند و با استفاده از جادوی قدرتمندی که بابتش آموزش دیدهاند، به دنبال قاتل بگردند. اما جادو خطرناک است و اگر در اختیار افراد بدی قرار بگیرد، ممکن است خرابیهای وحشتناکی به بار بیاورد و منجر به افشای مرگبارترین راز همهی...