محتوای درسی
مناسب همه ی دانش آموزان
ماجراهای خانواده ی ۱+۳ قسمت چهارم
خلاصه :
داستانی برای همه دانش آموزانقسمت چهارم
داداشم روزها به دلیل خستگی زیاد فقط می خوابید و درس نمی خواند و شب ها برای کسب تجربه در زندگی در خانه توپ بازی میکرد، با بابایم منچ بازی میکرد، کمی تلویزیون می دید و دوباره که خسته می شد، می خوابید. تمام این کارها را با رعایت موازین بهداشتی انجام میداد.
اما من که دختر باهوش و مایه ی افتخار خانواده بودم، درس خواندن در فضای مجازی را ادامه می دادم. هر روز که می گذشت دری جدید به این دنیای بی انتها برایم باز می شد و کلی چیزهای جدید یاد می گرفتم. البته درس خواندن این جوری خسته کننده و کسل کننده بود اما من چون دختر باهوش و مایه ی افتخار خانواده بودم، خستگی ها و سختی ها را با رنج و مشقت فراوان پشت سر میگذاشتم.
داداشم این همه تلاش من را دید و بالاخره به خودش آمد و به بابایم گفت که احساس می کند دیگر دارد از دوستانش عقب می افتد. بابایم سریع به وزیر آموزش و پرورش زنگ زد و گفت پسر من احساس می کند دارد از دوستانش عقب می افتد.
وزیر گفت: باشد اشکالی ندارد. اگر پسرتان به ما قول می دهد که خودش را خیلی خسته نکند میتواند از آموزش مجازی استفاده کند.
بابایم قول داد که داداشم خیلی خودش را خسته نکند.
از فردا داداشم با احتیاط زیاد شروع به درس خواندن کرد و ما همه مراقب بودیم که خدای نکرده خسته نشود. تا این حد که تا معلم اسمش را صدا میکرد، داداشم زود از کلاس خارج میشد و میگفت : وای احساس خستگی دارم!
یک وقت هایی هم موقع پرسش درس، خستگی اش به اوج می رسید و آن موقع بود که وزارت ارتباطات سریع نت خانه ی ما را قطع میکرد تا خدای نکرده فضای مجازی آسیبی به داداشم نزد.خدا را شکر کمی بعد خستگی اش در می رفت و دوباره به کلاس بر میگشت.
مامانم همیشه میگفت چقدر خوب است که وزارت ارتباطات و وزارت آموزش و پرورش اینقدر زیاد حواسشان به بچه های ما هست و ما خودمان نیازی نیست اینقدر زیاد حواسمان به بچه هایمان باشد.
ادامه دارد...