خلاصه :
در ویرانی به جا مانده از جنگ جهانی دوم، مردم سرگردان و پریشان به دنبال نزدیکان و اقوام خود میگردند. در این میان، توماس، پسر جنگ زده نوجوان، هم در به در نشانی از مادرش میجوید. اما وقتی به خانه ویران خالهاش در وین میرسد، درمانده و ناامید از پای مینشیند.
سپس با «عصا» برخورد میکند: کهنه سربازی که از در جنگ از پا درآمده، ولی رسم و راه بازار سیاه را خوب بلد است؛ همینطور راه و رسم زندگی را.