خلاصه :
وایولت، کلاوس و سانی بودلر را به مدرسهای شبانه روزی میفرستند که امکانات خوبی دارد. ولی به دلایلی خیلی احمقانه، آنها از این امکانات محروم میشوند. و بدتر از همه اینکه دوباره سر و کله کنت اولاف پیدا میشود، آن هم با عنوان تازه و با سر و وضعی جدید. اولاف، که در مدرسه اختیارات خاصی دارد، بچهها را وادار میکند در برنامهای به ظاهر ورزشی شرکت کنند، ولی برنامه شبها اجرا میشود و بچهها از علت این کار سحر در نمیآورند.